ممات

زندگی نیست "ممات" است تو را کم دارد ....

۵۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

عفت مرعشی در واکنش به حبس مهدی هاشمی!!!

عفت مرعشی در واکنش به حبس مهدی هاشمی : “انقلاب از اوین شروع شد و زندان ها و فشارها و کسانی که در زندانها بودند عامل مهمی در شکل گیری انقلاب داشت و حالا به همین شکل” بنابراین تاریخ نشان داده که قطعا هیچ حکومتی با زندان کردن افراد پابرجا نمانده است و تمام این کارها نتیجه عکس درپی خواهد داشت.”

دیگه هیچ چیز، جز لبخند ملیح حاج محمود باقی نمی مونه

  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    مگه خودمان قهرمان واقعی کم داشتیم؟

    کلاس چهارم یادتونه توی کتاب درسیمون یه پسر هلندی بود که انگشتش را گذاشته بود تو سوراخ سد، تا سد خراب نشه؟؟؟ قهرمانی که با خاطره اش بزرگ شدیم... "پطرس" تازه تو کتاب عکسی هم از پطرس نبود و ما هیچ وقت تصویرش رو ندیدیم...! هر کدوممون یه جوری تصورش را کردیم... که خسته بود، رنگ پریده، انگشتش کرخت شده بود و ... گذشت ... گذشت و دیدم اصلا اسمش پطرس نبود! بلکه هانس بود. هانس یک شخصیت تخیلی بود که یک نویسنده آمریکایی به نام " مری میپ داچ "نوشته بود. " بعدها هلندی ها از این قهرمان خیالی که خودشان هم اون را نمی شناختند ،یک مجسمه ساختند. " خود هلندی ها خبر نداشتند ما نسل در نسل با خاطره پطرس بزرگ شدیم .... خبر نداشتند اگر ما می فهمیدیم پطرسی در کار نبوده ناراحت می شدیم ... اما سرزمین من پر از قهرمان بود ... قهرمان هایی که هم اسم هاشون واقعی بود و هم داستان هاشون ... میخوای اسم چند تاشون را بگم؟ میدونین چیکار کردن که قهرمان شدن؟

    ❤ " شهید ابراهیم هادی جوانی که با لبان تشنه تا آخرین نفس در کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد، کسی که پوست و گوشتش بخشی از خاک کانال کمیل شده است ... "

    ❤ " حسین فهمیده " 13ساله ای که زیر تانک رفت ...

    ❤ " حاج محمد ابراهیم همت " سرش را خمپاره برد ...

    ❤ 3 تا برادر بودن به اسم های: علی، مهدی، حمید باکری هیچ کدوم جنازه هاشون برنگشت ...

    ❤ " مهدی و مجید زین الدین " دوتا برادر که تو یه زمان شهید شدند...

    ❤ "حسن باقری "کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت ...

    ❤ " مصطفی چمران " دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا داشت، اومد لباس خاکی پوشید و توی جبهه دهلاویه شهید شد ...

    کاش توی بچگیمون به جای گنجاندن داستان های تخیلی، این قهرمان ها را بهمان معرفی میکردند؛ مگه خودمان قهرمان واقعی کم داشتیم؟




  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    مگر دوباره انقلاب شده است!!!(نوشته حقیر تقدیم به بچه های خاکریز)

    یکی دو سال پیش با بچه های اردوی جهادی برا کار تو یکی از روستاهای تقریبا دورافتاده  (در مرکز ایران همین روستاها ی اطراف نطنز خودمان نه مناطق محروم مرزی) رفته بودیم  بچه های اردو تصمیم گرفتند که بعد از اتمام کار  برن دیدار با خانواده شهدا تو همون روستا.

    پیگیر شدیم وآمار گرفتیم وآدرس منزل چند تاشهدای این روستا روپیدا کریم.کار که تموم شد یه آبی به دست وپا زدیم وآماده شدیم برا رفتن .

    یه ربع بیست دقیقه ای تو راه بودیم بر طبق اون آدرسی که گرفته بودیم.

     به کوچه ای  باریک رسیدیم ،ته آن کوچه در چوبی کوچکی بود که یحتمل  منزل شهید بود 

    در زدیم !

     پیرزنی (که احتمال می دادم مادر شهید باشد ) آمد ودر را باز کرد.

    سلام کردیم وبا آن لباس های لجنیمون(بسیجی)در حال معرفی خودمون بودیم  

    هنوز حرف هایم تمام نشده بود که حاج خانم گفتن:

    "مگر دوباره انقلاب شده است"

    این حرف حاج خانم مانند آبجوشی بود که یکباره بر روی سرم بریزند تن وبدنم را لرزاند وبا خود گفتم شاید جهادی ترین کار دیدار با خانواده شهدا محروم باشد واز آن روز به بعد اردوی جهادی صورت نمی دادم مگر این که در آن اردو حداقل چهار پنج تا از خانواده معزز شهدا را دیدار کنیم.

    (این ماجرا خاطره ای از یک دوست عزیزاست  که برای حقیر شرح داده بودند حاج محمود تنها آن رابا اجازه به قلم آورده است.)

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    مراسم تشییع وخاکسپاری غواص شهید ابوالفضل لسان

    مراسم تشییع وخاکسپاری غواص شهید ابوالفضل لسان 

    فردا 94/5/22 ساعت 9 صبح 

    کاشان از سپاه به طرف پانزده خرداد ودارالسلام



  • ۲ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    من علم دین دارم ، فهم دین ندارم ...

    رفتم خونه پدر سه تا شهید .یه خرده احوالپرسی کردم . گفتم کجا وضو بگیرم ؟ گفتش که دو سه تا پله باید بری پایین . رفتم وضو گرفتم . دیدم پیرمرد حوله آورده .
    گفت : حوله آوردم دست و صورتت رو خشک کنی.
    گفتم : حدیث داریم اگر وضو گرفتید و [جای وضو رو] خشک نکنید ، ثوابش سی برابره !
    پدر سه تا شهید جواب داد : حدیث نداریم که اگر یه پیرمرد با درد پا برات حوله آورد خیطش نکن؟!
    گفتم من علم دین دارم ، فهم دین ندارم .
    درس هایی از قرآن/حاج آقا قرائتی​

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    مرگ برآمریکا!!!

    اخبار جدید به گوش می رسد!!!


    ان شاالله کذب است...


    وتنها شعارمان همان شعار شهید بهشتی است که فرمودند:


    "به آمریکا بگویید از دست ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر."

    قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ... بگو با همین خشم (و کینه ای که در دل دارید) بمیرید.

    (سوره آل عمران،آیه 119)


    مرگ بر آمریکا!!!

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    سفره آرایی حاج محمود با عکاسی صوفی اعظم!!!


    حاج محمود تو چقدر خوبی ...

    صبح پابشی برا همه بچه های اتاق خیار ،گوجه ،چای،درست کنی ...

    بعد بری صداشون بزنی اما از 5نفر دونفر بیدار بشن...

    بعد خدا رو شکر کنی که چه خوب شد فحشت ندادند ...

    حیف که قدردانت نیستند!


    درد دل یه دانشجوی سحر خیز در اون موقع صبح با خیار:

    این خیار اهل دود و منقل نیست

    هیچ دودی نه پیپ نه سیگار

    هر که از دود می‌کند دوری

    سالم است و نمی‌شود بیمار

    این خیار است سبز و سرزنده

    پس بگوییم زنده باد خیار

  • ۱ پسندیدم
  • ۳ نظر
    • حاجی

    من یک افراطی ام...

    بعد از دوساعت بحث با یکی از رفقای محافظه کار، با افتخار لقب افراطی را کسب نمودیم.

    من یک افراطی ام...

    (نظر بدی عکستو پخش می کنم...من اینجوریم...:))
  • ۱ پسندیدم
  • ۴ نظر
    • حاجی

    نوشته اوصیکم به ازدواج به کارگردانی ونویسندگی حاجی !!!

    مطلب پیش رو درمورخه  94/1/17 جهت اولین انتشارماهنامه (یکی از رفقا در) دانشگاه به درخواست یکی از دوستان (صوفی اعظمpiri.gif!!!) ،توسط حاج محمود مفلوک نوشته شد وزبون بسته این همه وقت گذاشت تا نوشت ،آخرامر مجوز به ماهنامه ندادند واین مطلب روی دست حاجی باد کرده بود تا الآن .البته بحث بسیار بسیاربسیار شیرینیست که بارها وبارها در خوابگاه به بحثsm(16).gif وجدل وکتک کاریkarate.gifوفحشsm(7).gif وناسزا وبدsm(46).gif وبیراهکشیده شده است ودر نهایت بی نتیجه مانده است وحالا می خواهیم دوباره مسئله رو بشکافیم .

    tavajoh.gif

    این بحث از اون نوع بحث هاییست که اگر در محضر حضرت مادر بیان گردد با توجیهاتی از قبیل این که دهانت بوی شیر می دهد، روبه رو می شویدوتقریبا صحنه ای شبیه این برایتان اتفاق خواهد افتاد...biti.gif

    اما غصه نخورید... 

     تواین بحث می خواهم شما هم نظر بدین ان شا الله.

    شروع کنیم...

    بسم الله...

    امروزه اکثرما جوانان، علت ازدواج نکردنمان رامشکلات ومسائل اقتصادی می دانیم.

    آیا وجدانا،مشکلات اقتصادی مانع ازدواجمون شده است؟

      به گمان من مشکل اقتصادی مانع ازدواج نیست!!! بلکه با کمی تجسس وکارآگاه بازی می توان پای مشکل دیگری را در این وسط ، پیدا کردوآن چیزی نیست جز مشکل اعتقادی !!!

    بله مشکل اعتقادی! در واقع این اعتقادات و اصول و مبانی فکر ما جوانان امروزی است که دچار مشکل شده و به صورت مانعی نه در مسیر ازدواج که مسیر بسیاری از اعمالمان را مسدود کرده است.

     

    اعتقاداتی که ریشه در تعریف ناصحیح از مبدا ومقصد جهان ،زندگی، مرگ، مشکلات، مسیر حرکت، خانواده، ازدواج، خرید شب عید، ،سالگرد ازدواج ، صحبت با دوست و هم کلاسی و هم کار، صحبت با مغازه دار سرکوچه و بزرگترین و ریزترین مسائل شخصی و جمعی ما دارد. در واقع تصوری که از زندگی و جزئیات و کلیاتش داریم با مشکلی عمیق مواجه است، این است که در تعریف مشکلات و مسائل دچار اشتباه می شویم.

    آیا واقعا در این دنیای فانی لذت محض وجود دارد ؟

    آفرین...نع!!!

    همیشه لذت ها آمیخته با سختی ها بوده است وهمانطور که خداوند در قرآن همراه با تاکید بیان داشته است ان مع العسر یسرا.

    برای اثبات این قضیه یک مثال ملموس می زنیم.

    ظاهرا خوابیدن راحت ترین پدیده خلقت است، اما زمانی که  از خواب ناز وشیرینمون بلند میشویم تا لحظاتی هرچند کوتاه با کوفتکی بدن و کش و قوس و تلخی خاصی دست و پنجه نرم می کنیم! یعنی حتی خواب هم به نوعی با سختی دست به یقه است! به همین شکل می توان در جزء جزء زندگی آمیختگی تلخی وشیرینی را درک کرد. آیا تمام زندگی پدیده ای شیرین، باقلوا وآسان است؟

    شاید می پرسید این صحبت ها چه ربطی به مقوله ازدواج دارد!!!بله عرض می کنم:

    آیا نشستن برای رسیدن به شرایط ایده آل برای ازدواج کردن منطقی است؟

    اصلا شرایط ایده آل چیست؟

    آیا داشتن خانه ،ماشین آنچنانی،مدرک فلان دانشگاه ،بهترین مارک گوشی،کت شلوار و...نشانه های شرایط ایده آل است؟

    واقعاچرا یک جوان با تحمل سختی های تجرد و خریدن مشکلاتی عمیق برای روح خود حاضر است به آن تعریف خاص از شرایط ایده آل برسد؟ جالب این است که در همین نوع رفتار هم ما سختی را به جان می خریم تا راحتی را به دست بیاوریم! یعنی در این معامله هم سختی و خوشی در هم آمیخته است. سختی روحی و مسائل تجرد طولانی در ازای مکنت (جایگاه)مالی برای ازدواج در سن بالا.

     

    سویه مقابل این مدل ،کاهش سختی های تجرد و به دست آوردن آرامش روحی با ازدواج به هنگام همراه با کمی مشکلات اقتصادی پس از ازدواج!

    تحمل کدام یک سخت تر است؟

    خداوند می فرمایند:و انکحوا الایامى منکم... ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله :جوانان بدون همسر را همسر دهید... اگر  فقیر باشند، خداوند با فضل و رحمت خود آنان را غنى و بى‏نیاز مى‏کند(نور، آیه 32 (

    رسول اکرم(ص) می فرمایند: «زوجوا ایاماکم فان الله یحسن لهم فی اخلاقهم ویوسع لهم فی ارزاقهم ویزیدهم فی مرواتهم»، بی‌همسران خود را همسر دهید که خداوند اخلاق ایشان را نیکو می‌کند و روزیشان را افزایش داده و بر مروت آن‌ها می‌افزاید.

     

    استاد قرائتی میگفت:کسی که از ترس مخارج ازدواج نمیکند دارد خیال میکند قدرت خدا محدود است،

    اگر یکی باشم قادر است،ولی دو تا بشوم زور خدا تمام میشود.......

     

    نکته آخر اینکه خداوند در قرآن تضمین می کند که من به شمایانی که نیازمندید، در صورت ازدواج از فضل خودم کمک می کنم و بی نیازتان می کنم و من با گوشت و پوست و استخوانم معتقدم خداوند سبحان در قرآن دروغ نمی گوید. یافتن افرادی که با توکل و اعتقاد عمیق و با داشتن تعریفی صحیح از مشکلات ازدواج کرده اند و هم اکنون در زندگیِ خوب و خوش به سر می برند و البته مشکلاتی هم دارند، چه اینکه زندگی بدون مشکل معنی ندارد به هیچ وجه سخت نیست.


    صوفی اعظم رو که یادتونه در اوائل متن ازشون یاد کردیم...

    هروقت به ایشون می گفتیم چرا زن نمی گیری در حالت خلسه وتضرعnw (22).gif قرار می گرفتند واین دو بیت شعر را زمزمه می کردند:

    خدایا پس چرا من زن ندارم؟
    زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
    دوتا زن دارد این همسایه ما
    همان یک‌دانه را هم من ندارم


  • ۱ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    نماز نماز نماز...

    لحظات آخر زندگی امام صادق علیه السلام بود.امام دقایق آخر عمر خود را طی می کرد. پلکها روی هم افتاده بود. ناگهان امام پلکها را از روی هم برداشت و فرمود:«الآن جمیع افراد خویشاوندان مرا حاضر کنید. »مطلب عجیبی بود.در این وقت امام همچو دستوری داده بود. همه جمع شدند.کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند که آنجا حاضر نشده باشد.همه منتظر و آماده که امام در این لحظه حساس می خواهد چه بکند و چه بگوید.

     «امام همینکه همه را حاضر دید،جمعیت را مخاطب قرار داده فرمود:شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک می شمارند نخواهد شد.»


    علّامه طباطبایی و آیت الله بهجت از استاد عرفان خود آیت الله سید علی قاضی نقل می کنند که می فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد.

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی