ممات

زندگی نیست "ممات" است تو را کم دارد ....

بیدارم کن...

وای به حال کسانی که

شب قدر را "بیدار" بودند

ولی "بیدار" نشدند!


مثل من😐

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    طبل حلبی

    سلام و ادب خدمت همه شما دوستان عزیز🌹☺️😌


    من فکر می‌کنم آن چه موجب رنجش آدم‌ها از یکدیگر می‌شود، این است که:

    غالبا ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابل‌مان، به تمام وقایع دنیا از زاویه‌ی دید ما نگاه کند! 

    در صورتی‌که درون هر آدمی دنیای متفاوتی وجود دارد که با پذیرش این تفاوت‌ها، روابط شکل مناسب‌تری خواهند داشت.


    📚 طبل حلبی

    👤گونترگراس


  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    زبل خان...

    خانم خانه درحال پختن تخم مرغ برای صبحانه بود.
    ناگهان شوهرش آشفته وارد آشپزخانه شد و فریاد زد: 
    مواظب باش، مواظب باش، یک کم کره بیشتر توش بریز!
    ای وای خدایا، خیلی زیاد درست کردی … 
    حالا سریع برش گردون … 


    زود باش دیگه باید بازم بیشتر کره بریزی … 
    وای خدایا از کجا باید کره بیشتر بیاریم ؟؟
    دارن تخم مرغ ها می‌سوزن مراقب باش، 
    گفتم مواظب باش! 
    هیچ وقت موقع غذا پختن به حرف های من اصلا گوش نمی‌کنی … 
    هیچ وقت!! 
    عجله کن برشون گردون

    ! زود باش دیگه ! دیوونه شدی مگه ؟؟؟؟
    عقلت رو مگه از دست دادی؟؟؟ 
    یادت رفته بهشون نمک بزنی … زودباش نمک بزن … نمک …
    😤😤😤😤
    خانم خانه درحالی که به او زل زده بود ناگهان گفت: 
    خدای بزرگ چه اتفاقی برای تو افتاده؟! 
    فکر می‌کنی من بلد نیستم یک تخم مرغ ساده درست کنم؟

    شوهر زبل خیلی نرم گفت : 
    فقط می‌خواستم بدونی موقعی که من دارم رانندگی می‌کنم، تو داری چه بلایی سر من در میاری !!!


    حاجی نوشت:پس عبرت بگیرید بلکی رستگار شوید
  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    زنده ترین روزهای زندگی یک مرد...

    زنده‌ترین روزهای زندگی یک #مرد

    آن روزهایی است که

    در #مبارزه می‌گذراند.


    [سیدمرتضی‌آوینی]

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    سلام...

    سلام ودرود خداوند منان به بندگان پاکش که اگر شماهم حمام بروید از آنها خواهید شد

    راستش را بخواهید دلم برای وبلاگم تنگ شده بود ،گفتم یه سربزنم ببینم چه خبره 

    دیدم کلی تارعنکبوت زده وحشره توش زندگی می کنند 

    خلاصه یه آب وجارویی زدم وکرکره رو دادم بالا 

    بلکه گاها دو خطی در راه رضای خدا بنویسم

    الحمدلله الان جوگیرم وتعطیلات که تموم بشه وسرم شلوغ منم رحمه الله میشم...

    چی براتون بگم 

    چیزی برای گفتن ندارم 

    اگه شما حرفی ،پندی دارید بگید بلکی هدایت بشیم

    من ودعای کمیل و is typing

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    شهیدسعیدطوقانی

    شهید سعید طوقانی متولد 1342 از کودکی با هدایت پدر و عمویش در باشگاه جعفری به ورزش باستانی پرداخت و در سن 7 سالگی در جشن هنر طوس نشان و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به دست آورد، در بخشی از کتاب در این‌باره آمده است: «در آن جشن که هر سال برای بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی و شاهنامه‌ی او برگزار می‌شد، حدود 500 نفر از بزرگان ورزش باستانی حضور داشتند. در شب نهایی، وقتی همه ورزشکاران هنر خود را به نمایش گذاشتند، سعید هفت ساله وارد شد و با اجرای حرکات نمایشی بسیار خوش درخشید، به طوری که فرح از جا برخاست و به طرف او رفت. پس از گفت و گو با سعید نشان پهلوانی و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به بازوی او بست».


    از آن روز به بعد، پوسترها و تصاویری با عنوان «پهلوان کوچولوی کشور سعید طوقانی» زینت بخش زورخانه‌ها و نشریات ورزشی شد.


    با شروع حرکت مردم به رهبری امام خمینی‌(ره) علیه حکومت طاغوت، سعید نیز همراه بزرگترهای خانواده خود در آن شرکت کرد و با سیل خروشان ملت همراه گشت. نامه‌ای به امام نوشت و به نشانه اعتراض و به خاطر ظلم ستم های شاه ملعون دست از ورزش باستانی کشید. بعد از انقلاب به همراه گروهی از ورزشکاران و پهلوانان ورزش باستانی به دیدار حضرت امام (ره) رفت. در سال ۱۳۵۸ طی حکمی توسط مرحوم پهلوان مصطفی طوسی "رئیس وقت فدراسیون ورزش های باستانی" سرپرست نوجوانان باستانی کار کشور می‌شود.


    پهوان سعید بعد از شهادت برادر بزرگش محمد در عملیات والفجر1، در سال 1362 تلاش زیادی برای اعزام به جبهه کرد که به دلیل مخالفت خانواده و کمی سن موفق نشد. در آخر با گرفتن موافقت پدر و دستکاری در شناسنامه به جبهه اعزام شد و با حضور در پادگان دوکوهه، به همراه شهید "عباس دائم الحضور" توانست رزمندگان را به ورزش باستانی جذب کند.


    بعد از حضور چند ماهه در جبهه و اعزام مجدد در پاییز سال 1363 در عملیات بدر در شرق دجله ردای شهادت پوشید و پیکراش بعد 14 سال به خانه برگشت.


    جالب اینکه شعبان جعفری ملقب به شعبون بی مخ در سال 1378 نوار ویدئویی را برای پدر سعید ارسال کرد که در آن ضمن تسلیت شهادت سعید گفته بود چرا اجازه دادید پهلوان سعید به جبهه برود و کشته شود. حاج اکبر پدر شهیدان طوقانی برای شعبان پیام فرستاد که: «حضور در جبهه و جنگ بر همه واجب بود. سعید که هیچ، حتی اگر لازم بود بچه های دیگرم را نیز می فرستادم جبهه تا از انقلاب و کشور دفاع کنند.»

  • ۴ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • حاجی

    نگویید « راعنا» بلکه بگویید « انظرنا»...

    در هنگام خواندن حزب سوم قرآن کریم حتما آیه 104 سوره ی بقره را خوانده اید که می فرماید:

    «
    یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا رَاعِنَا وَقُولُوا انْظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ »

    ترجمه:

    ای کسانیکه ایمان آورده اید نگویید « راعنا» بلکه بگویید « انظرنا» و آنچه به شما دستور داده شده بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی ست

    شان نزول:

    ابن عباس نقل می کند: مسلمانان صدر اسلام هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول سخن گفتن و بیان آیات و احکام الهی بود، از او می خواستند ، کمی با تانی سخن بگوید و ّه آنان مهلت دهد، تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند و همچنین خواسته های خود را به وی برسانند، برای این درخواست کلمه « راعنا» که از ماده «الرعی» گرفته شده و معنی « مهلت دادن» را می دهد ، به کار می بردند.ولی یهود همین کلمه «راعنا» را از ماده ی دیگری یعنی«الرعونه» به کار می بردند که به معنی کودنی و حماقت است. برای یهود در اینجا دستاویزی بود تا این کلمه را که مسلمانان به معنی صحیحی بکار می بردند ، هنگام سخن گفتن پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بکار برند و معنی دوم را قصد نمایند.

    آیه برای جلوگیری ازین سوء استفاده نازل شد و به مومنان دستور داد: کلمه«انظرنا» که همان «مهلت» را معنی میدهند و مرادف کلمه « راعنا» است به کار برند.

    تفسیر:

    همانطور که در شان نزول آمدکلمه« راعنا » را می توان از دو ماده گرفت یکی از« الرعی» که به معنی مهلت دادن و رعایت کردن است و فعل امر آن به اضافه ی ضمیر «نا» معنی« ما را رعایت کن، به ما مهلت بده» را دارد و از ماده ی دوم( الرعونه) « ما را تحمیق کن» معنا می دهد.

    ضمن اینکه آنطور که در پاره ای از روایات وارد شده جمله راعنا در لغت «عبری» بمعنی« بشنو که هرگز نشنوی» بوده است .

    در هر حال آنها می خواستند با تکرار جمله «راعنا» پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را استهزا کنند و به اصطلاح دست بیندازند

    ازین آیه بدست می آید که مسلمانان می بایست از دادن هرگونه سوژه و وسیله ای که ممکن است باعث سوء استفاده دشمن گردد احتراز و دوری کنند گرچه یک لغت باشد

    دراینجا می بینیم قرآن برای جلوگیری از سوء استفاده ی مخالفان ، مومنان را از گفتن یک کلمه برحذر می دارد در صورتیکه آنان معنی صحیح آن را در نظر داشتندچه رسد به اینکه مسلمانان عملی انجام دهند که دستاویز دشمنان گردد و ضربه ای برای تبلیغات آنها بر ضد اسلام شود.

    قرآن در پایان آیه می فرماید: برای یهود که از روی استهزاء این سخن را می گفتند عذاب دردناکی است.


     

    از این آیه می توان برای قمه زدن ونهی آن در حال حاضر وموقعیت کنونی مورد استفاده قرار داد.


  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم

    در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو نفر از بزرگان را امتحان کند

    به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند

    شیخ بهائی گفت کوهی از علم و دانش بر آن اسب سوار است ، حیوان کشش این همه عظمت را ندارد

    ساعتی بعد عقب ماند و به میرداماد گفت این شیخ بهائی رعایت نمیکند ، دائم جلوتر می تازد.

    میرداماد گفت اسب ایشان از این که آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد

    در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم


  • ۰ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    سلام

    در زیادیِ نفراتتان سودی نیست، 
    چون اتفاق دلهایتان اندک است!
    [خطبه۱۱۹ نهج‌البلاغه]
  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    داستا یوفسکی

    همه چیز را به خوبی دَرک میکنم و 
    این بالاخره مَرا خواهد کُشت..

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی