اینجا دلی برای دلی تنگ نمی شود

اینجا کسی جواب کسی را نمی دهد

اینجا کسی، کشتی شکسته را پناهی نمی دهد 

اینجا کسی، فتاده را دستی نمی دهد 

اینجاکسی یرای کسی نامه ی فدایت شوم هم نمی دهد 

اصلا خودمانیم

اینجا کسی به حرف یک عامیِ ساده، بهایی نمی دهد

باید بروم آنجا !

آنجور که سهراب نوشت

قایقی از تور تهی 

 بزنم بر آبی 

برسم آنجایی

 

"که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است"
"که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است "

باید بروم آنجا!

در آن ساحلِ آرمشِ محض

که همه فانیِ در الله اند

اما حیف

بال پروازم کو؟

بال پروازم کو؟

×××××××××××××××××

باخود نوشت:

این خط خطی حقیر است واصلا نمی خواهم از نظر فنی،احساسی_عروضی_ادبی والخ بررسی شود

"فقط محمدرضا حق نظر فنی داره."

:)