کم نبودهاند افرادی که پس از مدتی کار فرهنگی، وارد عرصه اقتصاد شدهاند و از رستوران و مغازه و بازار سر در آوردهاند. حالا یا با توجیه خستهشدن از گدایی در کار فرهنگی و کسب درآمد برای ادامه فرهنگ کاری، یا با اعلام رسمی بیفایده بودن تلاشهای غیر اقتصادی. انصافا هم راست میگویند. تا کی باید برای فکر و بینش و گرایش آدمها خودشان را به زحمت بیندازند و برای یک پاپاسی پول، پیش هر کس و ناکسی گردن کج کنند و آبروی خود را به تاراج بگذارند؟ آخر این چه قانونی است که هر کس برای آخرت خود و دیگران مایه میگذارد، آسوپاس میشود و آن کس که به خود و اهل و عیالش میرسد، بهترین دنیا را میسازد؟ انگار نه انگار که دنیا مزرعه آخرت است، شاید هم برعکس، دنیا مهمتر از آخرت است و آخرت طفیلی دنیاست!
تبسمی اگرم رو دهد ز عیش ندانی
که گاهی آدمی از کثرت ملال بخندد
حاجی نوشت:
این بیت منویاد این شعر از دوستان خوابگاهی انداخت
حاج محمدرضای خودم ،صوفی اعظم خوابگاه:
یادش بخیر
راستی ترامپ رئیس جمهور شدمی دونم بی ربط بود.
:)
شهید محسن خزایی ۱۵ آذر سال ۵۱ در خانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد او در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صداو سیما آغاز کرد و بخاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد.
اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یکبار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت. شهید محسن خزایی پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد و پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع از حرم او را به سوریه کشاند او در سوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد. وی دارای سه فزرند، دو پسر و یک دختر بود.
گاهی یک دوربین تو را به خدا می رساند!
حاج محسن شهادتت مبارک...
با عرض سلام وخسته نباشید خدمت دوستان عزیز
مطالب ذیل را می توانید جهت استفاده در حلقه های صالحین وکلاس های تربیتی(در سطح نوجوانان) دریافت نمایید.
ان شاالله هرگونه ابهام ومشکل را در نظرات پاسخگوییم
دریافت
حجم: 68.1 کیلوبایت
توضیحات: بخل
دریافت
حجم: 443 کیلوبایت
توضیحات: حسد
دریافت
حجم: 698 کیلوبایت
توضیحات: حب دنیا
دریافت
حجم: 18.9 کیلوبایت
توضیحات: کینه
حجم: 136 کیلوبایت
توضیحات: خودسازی اخلاقی
دریافت
حجم: 143 کیلوبایت
توضیحات: پاکدامنی
دریافت
حجم: 130 کیلوبایت
توضیحات: شجاعت
دریافت
حجم: 3.82 مگابایت
توضیحات: ترس از خدا
عجب و خودخواهی غالبا ناشی از نادانی خویشتن و قدر و جایگاه انسان در پیشگاه خدا است، نخستین گام درمان این بیماری اخلاقی شناخت خویشتن و آشنایی با پروردگار است. چنانچه انسان پروردگار خود را بشناسد و بداند که عظمت و جلال و عزت تنها از اوست و آدمی و تمامی عبادت او در مقابل او حقیر و ناچیز است،دیگربه برخی رفتارها و کارهای خود افتخار نمیکند و خود را حقیر میشمارد.
بلی حاجی جون!
وقتی از هیات میای بیرون با 4تا چه چه وبه به مردم باد تو غبغه ات می اندازی وفکر می کنی برا خودت کسی شدی،وقتی وقت آزاد داری اما به خاطر جمعیت وامکانات کم هیئت نوجوانان ،دعوتشون رو رد میکنی،وقتی برا شهدا کار می کنی اما منتظری فلان مسئول بالاتر بیاد بهت بگه باریک الله ،وقتی از کنار موکب نوجوانان گذر میکنی ومحل بهشون نمیزاری یعنی حاجی آسمونی نشدی که هیچ هنوز اون پایین مایینا موندی گلم،یعنی هنوز خیلی باقی داری،حاجی جون بالاترین پست باشی،بالاترین جایگاه اجتماعی باشی اما اخلاص نداشته باشی یعنی پر پرواز نداری.
خلاصه حاجی وضعت خرابه گلم...!
حاجی بدون عزت مخصووص خداست به هرکی بخواد میده به هرکی نخواد نمیده،پس زور نزن با بعضی کارات برا خودت عزت بسازی ،اگه ساختی بدون پوشالیه...
وقتی تونستی خودت رو کنار بزاری اون وقت پروازی شدی.......
دوستدار حاجی نفس لوامه
یاعلی
نمی دانم درک کرده اید یا نه؟هیچ چیز مثل آرامش نمی شود!
آرامش
آرامش
آرامش
پ.ن:
والا حتمن که نباید پست هام ده خط باشه
دوخطی هم امکان داره...
وقتی که ما بچه تر بودیم، مشتاق بازی و توپ بودیم، در انتظار می نشستیم تا ما را به بازی بگیرند، تملق می گفتیم تا راه مان بدهند و قهر می کردیم و دور می شدیم تا نزدیک مان کنند، اما همین که هدفی پیدا می کردیم دیگر به توپ ها و بچه ها نگاه نمی کردیم، حتی اگر دعوت مان می کردند می خندیدیم و اگر دست مان را می کشیدند، نق می زدیم و فرار می کردیم. چرا؟
مگر توپ همان توپ نبود و بازی همان بازی محبوب نبود؟ چرا اینها همه اش همان ها بودند، اما ما دیگر آن نبودیم، ما هدفی داشتیم و لباسی به تن کرده بودیم و مهمانی می خواستیم برویم....
آه حالا می فهمم که چرا خیلی ها به توپ های بزرگتر و کره های زمین و ماه و خورشید هم همان طور نگاه می کنند و توپ بازی نمی کنند و اسیر بازی نمی شوند. اینها کاری دارند و هدفی دارند و این است که مشغول نمی شوند و سرگرم نمی شوند.
سرگرمی ها برای بیکاره هاست...
استاد علی صفایی حائری
(کتاب رشد_ص34)