رفتم خونه پدر سه تا شهید .یه خرده احوالپرسی کردم . گفتم کجا وضو بگیرم ؟ گفتش که دو سه تا پله باید بری پایین . رفتم وضو گرفتم . دیدم پیرمرد حوله آورده .
گفت : حوله آوردم دست و صورتت رو خشک کنی.
گفتم : حدیث داریم اگر وضو گرفتید و [جای وضو رو] خشک نکنید ، ثوابش سی برابره !
پدر سه تا شهید جواب داد : حدیث نداریم که اگر یه پیرمرد با درد پا برات حوله آورد خیطش نکن؟!
گفتم من علم دین دارم ، فهم دین ندارم .
درس هایی از قرآن/حاج آقا قرائتی
اخبار جدید به گوش می رسد!!!
ان شاالله کذب است...
وتنها شعارمان همان شعار شهید بهشتی است که فرمودند:
مطلب پیش رو درمورخه 94/1/17 جهت اولین انتشارماهنامه (یکی از رفقا در) دانشگاه به درخواست یکی از دوستان (صوفی اعظم!!!) ،توسط حاج محمود مفلوک نوشته شد وزبون بسته این همه وقت گذاشت تا نوشت ،آخرامر مجوز به ماهنامه ندادند واین مطلب روی دست حاجی باد کرده بود تا الآن .البته بحث بسیار بسیاربسیار شیرینیست که بارها وبارها در خوابگاه به بحث وجدل وکتک کاریوفحش وناسزا وبد وبیراهکشیده شده است ودر نهایت بی نتیجه مانده است وحالا می خواهیم دوباره مسئله رو بشکافیم .
این بحث از اون نوع بحث هاییست که اگر در محضر حضرت مادر بیان گردد با توجیهاتی از قبیل این که دهانت بوی شیر می دهد، روبه رو می شویدوتقریبا صحنه ای شبیه این برایتان اتفاق خواهد افتاد...
اما غصه نخورید...
تواین بحث می خواهم شما هم نظر بدین ان شا الله.
شروع کنیم...
بسم الله...
امروزه اکثرما جوانان، علت ازدواج نکردنمان رامشکلات ومسائل اقتصادی می دانیم.
آیا وجدانا،مشکلات اقتصادی مانع ازدواجمون شده است؟
به گمان من مشکل اقتصادی مانع ازدواج نیست!!! بلکه با کمی تجسس وکارآگاه بازی می توان پای مشکل دیگری را در این وسط ، پیدا کردوآن چیزی نیست جز مشکل اعتقادی !!!
بله مشکل اعتقادی! در واقع این اعتقادات و اصول و مبانی فکر ما جوانان امروزی است که دچار مشکل شده و به صورت مانعی نه در مسیر ازدواج که مسیر بسیاری از اعمالمان را مسدود کرده است.
اعتقاداتی که ریشه در تعریف ناصحیح از مبدا ومقصد جهان ،زندگی، مرگ، مشکلات، مسیر حرکت، خانواده، ازدواج، خرید شب عید، ،سالگرد ازدواج ، صحبت با دوست و هم کلاسی و هم کار، صحبت با مغازه دار سرکوچه و بزرگترین و ریزترین مسائل شخصی و جمعی ما دارد. در واقع تصوری که از زندگی و جزئیات و کلیاتش داریم با مشکلی عمیق مواجه است، این است که در تعریف مشکلات و مسائل دچار اشتباه می شویم.
آیا واقعا در این دنیای فانی لذت محض وجود دارد ؟
آفرین...نع!!!
همیشه لذت ها آمیخته با سختی ها بوده است وهمانطور که خداوند در قرآن همراه با تاکید بیان داشته است ان مع العسر یسرا.
برای اثبات این قضیه یک مثال ملموس می زنیم.
ظاهرا خوابیدن راحت ترین پدیده خلقت است، اما زمانی که از خواب ناز وشیرینمون بلند میشویم تا لحظاتی هرچند کوتاه با کوفتکی بدن و کش و قوس و تلخی خاصی دست و پنجه نرم می کنیم! یعنی حتی خواب هم به نوعی با سختی دست به یقه است! به همین شکل می توان در جزء جزء زندگی آمیختگی تلخی وشیرینی را درک کرد. آیا تمام زندگی پدیده ای شیرین، باقلوا وآسان است؟
شاید می پرسید این صحبت ها چه ربطی به مقوله ازدواج دارد!!!بله عرض می کنم:
آیا نشستن برای رسیدن به شرایط ایده آل برای ازدواج کردن منطقی است؟
اصلا شرایط ایده آل چیست؟
آیا داشتن خانه ،ماشین آنچنانی،مدرک فلان دانشگاه ،بهترین مارک گوشی،کت شلوار و...نشانه های شرایط ایده آل است؟
واقعاچرا یک جوان با تحمل سختی های تجرد و خریدن مشکلاتی عمیق برای روح خود حاضر است به آن تعریف خاص از شرایط ایده آل برسد؟ جالب این است که در همین نوع رفتار هم ما سختی را به جان می خریم تا راحتی را به دست بیاوریم! یعنی در این معامله هم سختی و خوشی در هم آمیخته است. سختی روحی و مسائل تجرد طولانی در ازای مکنت (جایگاه)مالی برای ازدواج در سن بالا.
سویه مقابل این مدل ،کاهش سختی های تجرد و به دست آوردن آرامش روحی با ازدواج به هنگام همراه با کمی مشکلات اقتصادی پس از ازدواج!
تحمل کدام یک سخت تر است؟
خداوند می فرمایند:و انکحوا الایامى منکم... ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله :جوانان بدون همسر را همسر دهید... اگر فقیر باشند، خداوند با فضل و رحمت خود آنان را غنى و بىنیاز مىکند(نور، آیه 32 (
رسول اکرم(ص) می فرمایند: «زوجوا ایاماکم فان الله یحسن لهم فی اخلاقهم ویوسع لهم فی ارزاقهم ویزیدهم فی مرواتهم»، بیهمسران خود را همسر دهید که خداوند اخلاق ایشان را نیکو میکند و روزیشان را افزایش داده و بر مروت آنها میافزاید.
استاد قرائتی میگفت:کسی که از ترس مخارج ازدواج نمیکند دارد خیال میکند قدرت خدا محدود است،
اگر یکی باشم قادر است،ولی دو تا بشوم زور خدا تمام میشود.......
نکته آخر اینکه خداوند در قرآن تضمین می کند که من به شمایانی که نیازمندید، در صورت ازدواج از فضل خودم کمک می کنم و بی نیازتان می کنم و من با گوشت و پوست و استخوانم معتقدم خداوند سبحان در قرآن دروغ نمی گوید. یافتن افرادی که با توکل و اعتقاد عمیق و با داشتن تعریفی صحیح از مشکلات ازدواج کرده اند و هم اکنون در زندگیِ خوب و خوش به سر می برند و البته مشکلاتی هم دارند، چه اینکه زندگی بدون مشکل معنی ندارد به هیچ وجه سخت نیست.
صوفی اعظم رو که یادتونه در اوائل متن ازشون یاد کردیم...
هروقت به ایشون می گفتیم چرا زن نمی گیری در حالت خلسه وتضرع قرار می گرفتند واین دو بیت شعر را زمزمه می کردند:
لحظات آخر زندگی امام صادق علیه السلام بود.امام دقایق آخر عمر خود را طی می کرد. پلکها روی هم افتاده بود. ناگهان امام پلکها را از روی هم برداشت و فرمود:«الآن جمیع افراد خویشاوندان مرا حاضر کنید. »مطلب عجیبی بود.در این وقت امام همچو دستوری داده بود. همه جمع شدند.کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند که آنجا حاضر نشده باشد.همه منتظر و آماده که امام در این لحظه حساس می خواهد چه بکند و چه بگوید.
«امام همینکه همه را حاضر دید،جمعیت را مخاطب قرار داده فرمود:شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک می شمارند نخواهد شد.»
علّامه طباطبایی و آیت الله بهجت از استاد عرفان خود آیت الله سید علی قاضی نقل می کنند که می فرمود: اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند و یا فرمودند: به صورت من تف بیندازد.
مراحل روشنفکرنمایی و شبه روشنفکری:
(توجه فرمایید گفتیم روشنفکرنما نه اون روشنفکر حقیقی که حضرت آقا بیان می کنند)
1- کشیدن سیگار و خوردن قهوه
2-مخالفت با دین و مذهب
3-خواندن جملاتی چند از نیچه والخ
4-طلاق گرفتن
5- موزیک خارجی گوش کردن
6-سفرهای مکرر به تایلند،انتالیاو...وجمیعا اروپا رفتگی
7-نگهداری از سگ یا گربه و آن را به اندازه فرزنده نداشته عزیز شمردن(خداییش برا این مورد استیکر نداشتم...)
8-مخالفت با چیزی که بقیه موافقن
9-موافقت با چیزی که بقیه مخالفن
نمی دونم شیر فهم شدید یا نه؟
اصلن می خوام براتون از گذشته وحال در باب این موجودات نادر (البته زیاد هم نادر نیستند )مثال بزنم از نوع سیاسی اش...
در زمان قاجاریه که حکومت های روسیه تزاری و انگلیس و فرانسه در دربار نفوذ بسیاری داشتند گاهی اوقات می شد که سفیران این کشور ها حتی باهم برسر منابع ایران و منافعی که عاید رقبایشان می شد باهم به مشاجره و جر و بحث های پر سر و صدا می پرداختند و زمانیکه شاه قاجار از سر و صدای این غارتگران حوصله اش به سر آمده بود علت را پرسید.
اطرافیانش گفتند مشاجره اینها بر سر نفت ایران است. می گویند آن شاه قاجار دستور داد برایش کمی نفت بیاورند تا ببیند این نفت چیست که اینها اینقدر با یکدیگر بر سر آن می جنگند. مقداری نفت خام را پس از مدتی برای آن شاه آوردند. شاه قاجار و بادمجان دور قابچینهای اطرافش(سوژه های مورد نظرمون قشر روشنفکر نما) آن را بو کردند و کمی هم به زبان زدند و گفتند: «به چه درد میخورد این مایع سیاه بدبوی بی خاصیت؟ بدهیمش به اینها برودند پی کارشان تا اینقدر سر و صدا براه نیاندازند … ما این را می خواهیم چه کنیم؟»
در عصر اتم نمونه دیگر این روشنفکر نما ها به شرح زیر تجلی می یابند:
که می گویند هسته ای تا بحال برای ما سودی نداشته است وهمه اش هزینه بوده است ومی خواهیم چه کار؟(دیگه نمیگم که از بیانات کدام یک از حضرات روشنفکر قرن حاضراست)
****************************************************************************************
پیام حاجی به بروبچه های خاکریز:
اگر هرجایی دیدید کسی دارد حرف جدید می زند ،علی الظاهر حرفای قشنگ قشنگ،حرفایی که بوی غربزدگی با چاشنی ضد اسلامی می دهد فورا بح بح وچح چح نکنیند که این چقدر چیزی حالیشه ،این چقدر چیزی می فهمه،روی حرف هایش فکر کنید که چه می گوید وفورا شیفته اش نشوید..که این روزها همان روزهایی است که نگه داشتن وحفظ دین و ایمان همانندنگه داشتن ذغال گداخته در کف دست است...
وچه زیبا گفت دکتر شریعتی:
افسوس...روزی خواهد آمد که بی دینی، نماد روشن فکری است.
آیت الله لاریجانی در واکنش به انتشار فیلم خداحافظی مهدی هاشمی:
فیلم درست میکنند تا آراء قضایی را تخریب کنند...