دوستان ،یلداتون مبارک
"همه لحظه های پایانی پاییزت
پر از خش خش آرزوهای قشنگ …
یلدا مبارک"
دوستان ،یلداتون مبارک
"همه لحظه های پایانی پاییزت
پر از خش خش آرزوهای قشنگ …
یلدا مبارک"
قدیمی ها مدام می گفتند :
دعا کنید "عاقبت به خیر" شوید!
عاقبت بخیری چه بود که تا این اندازه برای قدیمی ها ارزش داشت؟
یاآدم هایی را دیده بودند که پس از سالها دینداری ودم زدن از خدا واهلبیت در مسیر دنیا واحتیاج های زندگی ،بریده بودند ودست آخر هم بی خدا،مرده بودند، یا خود قدیمی ها هم تعریف درستی از عاقبت به خیری نداشتند وفقط دعا می کردند تا دعایی کرده باشند.
اولی منطقی تر به نظر می رسد.
به دور وبرمان نگاه کنیم ،آدمهای زیادی را می بینیم که پس از سالها آشنایی با خدا واهلبیت آرارم آراماز راه ،دور شده اند.
خدایا من نمی خواهم از بریده ها باشم الهی وربی من لی غیرک!
حاجی نوشت:
یکی از تفریحات ما بالا رفتن از رختخواب بود
خدا میدونه چندین بار رختخوابا ریزش کردن و موندیم زیرشون.
لذت صعود از این رختخوابها برابری میکردد با صعود به اورست!
ضمنایه وقت نظر ندید انگشتتون وامیاد...
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من می چرخید،
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!
ای دو صد نور به قبرش بارد؛
مگس خوبی بود...
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،
مگسی را کشتم ...!
"حسین پناهی "(علی الظاهر از ایشونه!)
ترم اول که بودم ،ننه جانمان دمپایی های آبی جوگندمی!!! برایمان خریده بود که خیر سرمان در خوابگاه ازآن استفاده نماییم
امروز که دفتر خاطراتم را ورق می زدم دیدم بعله امروز سالگرد ربوده شدن دمپایی های عزیزم بود
لذا برآن شدم تا استراتژیک های حفظ وصیانت از دمپایی در خوابگاه را به مناسبت روز دانشجوبنگارم باشد که خدا هدایتمان کند:
1.وارد کردن انواع صدمات ولطمات بر دمپایی طوری که کهنه وبه درد نخور به نظر برسد.
2.استفاده از انواع روش ها برای اختفاواستتار یکی از لنگه ها .
3.ضمیمه کردن دمپایی به خود
4.استفاده از قفل چرخ وانواع قفل مغازه
5.استفاده از انواع دمپایی جقجقه دار،دمپایی کودک
6.حکاکی نام ونام خانوادگی شماره دانشجویی روی دمپایی
پ.ن:تجربه داران عزیز پیشنهادات خود در این حوزه را برای بنده ارسال نمایید تا به پست اضافه نماییم.
میگویند اگر چند خرچنگ را در جعبهای رو باز قرار دهند، همان جا باقی میمانند و از جعبه خارج نمیشوند. این درحالی است که آنان بهراحتی میتوانند از جعبه بالا بخزند و از آن خارج شوند. علتش این است که به محض اینکه خرچنگی بخواهد بالا رود و از جعبه خارج شود، خرچنگهای دیگر آن را پایین میکشند و به اینترتیب، هیچیک از آنها آزاد نمیشوند !
در نتیجه سرنوشت تکتک آنها مرگ است، این حرکت خرچنگها به تفکر خرچنگی مشهور است!
این مطلب درباره انسانهای حسود نیز صادق است و آنها چون هیچگاه خود نمیتوانند در زندگی و کارشان پیشرفت کنند، دیگران را نیز از موفقیت بازمیدارند و حتی تا جایی پیش میروند که حاضرند خود را نابود کنند، اما آدم موفق را از مسیر موفقیت، خارج سازند! از همینروست که از این خصیصه در اسلام، بهعنوان خصیصهای نکوهیده و زشت نامبرده میشود و در آیات و روایات، مسلمانان را از آن برحذر میدارند.
هر وضعیت آزارنده وملال آور را می توان به وضعیتی مفرح وبامزه تبدیل کرد.
اگر بتوانی وسط وضعیتی خشک وعبوس ،به تجربه های خود بخندی وخود را سر حال بیاوری آنگاه دوباره می توانی ضربان قلب خویش را احساس کنی.
اگر تو بخواهی بخندی حتی دیدن یک مگس که مشغول پاک کردن صورت خویش است ،می تواند مایه ی خنده ی تو شود.
"همه چیز دلچسب است اگر تو به آنها دل بدهی"
حاجی نوشت:
اول سخن ربیعتان مبارک،
امشب شدیدا یاد جمعه شب هایی افتادم که کوله بر دوش در ایستگاه منتظر قطار بودم ،دقیقا ساعت 23،
دلم تنگ شده برا شبهای دلتنگی خوابگاه ،دلم تنگ شده برا دوستان خوابگاه،
دلم تنگ شده برا پیاده روی هایی که بادوستان خوابگاهی داشتیم...
هعی یادش بخیر:/
چجوری بگم خدا جون از تو ممنونم
“ممنونم واسه این زندگی و هوای تازه
واسه هر چی که من و یاد تو می ندازه
واسه امروز که نمی زاری تموم شه
من تو رو دوست دارم بی حد و اندازه
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
«هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرببلا مبتلا کنند
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند
از آن حریم قدسی ات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»