ممات

زندگی نیست "ممات" است تو را کم دارد ....

۴۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

خانم معلم!

معلم مدرسه‌ای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ بود ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت، هنوز ازدواج نکرده بود ، 

ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:

«ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟»

معلم گفت: 

«ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ او ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنیا بیاورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد.

ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد.

ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ را ﻫﺮ ﺷﺐ کنار میدان شهر ﺭﻫﺎ می‌کرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ می‌آمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا می‌کرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ می‌سپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند.

ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنیا بیاورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ فرزند هفتم ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.

ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ.

ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنیا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت کردند.

ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ می‌خواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.»

ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: 
«می‌دانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ که ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ دلیل ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت می‌کنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را می‌گیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ می‌کند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.»

ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻣﯽﺩﺍﻧﯿﺪ،
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺧﯿﺮﯼ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
خدا می‌داند ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻓﻬﻢ ﻭ ﺩﺭﮎ ﺁﻥ ﻋﺎجز ﻫﺴﺘﯿﺪ.

ﺑﻪ ﻗﻀﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﻭ اراده ﺍﻭ ﺭﺍﺿﯽ ﻭ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺵ،
ﺗﺎ ﻃﻌﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ کنی..

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    حلاج ،بفرما ناهار!

    ظهر یکی از روزهای رمضان بود، حسین بن منصور حلاج همیشه برای جزامی‌ها غذا می‌برد و آن روز هم داشت از خرابه‌ای که بیماران جزامی آنجا زندگی می‌کردند می‌گذشت.

    جزامی ها داشتند ناهار می‌خوردند، ناهار که چه، ته‌مانده‌ی غذاهای دیگران و چیزهایی که در آشغال‌ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان.

    یکی از جزامی‌ها بلند میشه به حلاج می‌گوید: «بفرما ناهار

    حلاج می‌پرسد: «مزاحم نیستم؟»

    می‌گویند: «نه، بفرما

    حسین حلاج پای سفره جزامی‌ها می‌نشیند. یکی از جزامی‌ها می‌پرسد: «تو چطور که از ما نمی ترسی، دوستان تو حتی چندش‌شان می‌شود از کنار ما رد شوند، ولی تو الان...؟»

     

    حلاج می‌گوید: «خب آنان الان روزه هستند برای همین این جا نمی‌آیند تا دلشان هوس غذا نکند

    می‌پرسند: «پس تو که این همه عارفی و خداپرستی، چرا روزه نیستی؟»

    می‌گوید: «نشد امروز روزه بگیرم…»

    حلاج دست به غذاها می‌برد و چند لقمه می‌خورد، درست از همون غذاهایی که جزامی‌ها به آنها دست زده بودند.

    چند لقمه که می‌خورد، بلند می‌شود و تشکر می‌کند و می‌رود.

    موقع افطار حلاج لقمه‌ای در دهان می‌گذارد و می‌گوید: «خدایا روزه من را قبول کن

    یکی از دوستاش می‌گوید: «ولی ما تو را دیدیم که داشتی با جزامی‌ها ناهار می‌خوردی

    حسین حلاج در جوابش می‌گوید: «او خداست، روزه‌ی من برای خداست. او می‌داند که من آن چند لقمه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم. دل بنده‌اش را می‌شکستم، روزه‌ام باطل می‌شد یا با خوردن چند لقمه غذا؟»


    پ.ن:

    لازم به ذکر است که بگم منبع این داستان را نیافتیم!

    بر فرض صحت،نتیجه گیری شما از داستان چیست؟


  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    سلام علیکم!

    سلام علیکم!
    مدافعان حرم حضرت زینب سلام الله علیها را بی نهایت دعا فرمایید.
    وقایع عاشورا جز به جز در حال تکرار است...
    #سر_های_بریده
    #شهدای_جامانده_در_مناطق
    #اسارت

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    فرمول های پیچیده عالم، توسط خداوند نوشته می شوند…

    گاهی اوقات انسان ، از خودش یک بت می سازه…

    مثلا روی فلان تخصص خودش بدجوری حساب باز می کنه، یا روی اموالش یا زورش قدرتش، روی پارتی هایی که داره، روی توانایی هاش، روی هوشش و آی کیوی بالایی که داره !!!

    خلاصه یادش میره که" فرمول های پیچیده عالم، توسط خداوندعالم برنامه ریزی و نوشته می شوند…!"

  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    13 آبان ،روز تسخیر لانه جاسوسی به دست دانشجویان پیرو خط امام گرامی باد.


    حضرت امام خامنه ای:

    بدانید شعار "مرگ بر آمریکا"ی ملت ایران دارای پشتوانه‌ی قوی و عقلانی است

    و معلوم است که مراد از این شعار، مرگ بر ملت آمریکا نیستاین شعار یعنی

    مرگ بر سیاست‌های آمریکا، مرگ بر استکبار؛ این دارای پشتوانه‌ی عقلانی است

    و قانون اساسی و تفکرات عقلانی ما به این ناطق است

    و این مسئله برای هر ملتی قابل فهم است.


    13 آبان ،روز تسخیر لانه جاسوسی،مبارزه با استکبار جهانی و روز دانش آموز گرامی باد!

  • ۲ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    ارزش واقعی انسان به چیست؟

    علامه محمد تقی جعفری (ره) می­ گفتند:
    عده ­ای از جامعه ­شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست؟».

    هر کدام از جامعه شناسان صحبت­ هایی داشتند و معیارهای خاصی را ارائه دادند.

    بعد وقتی نوبت به بنده رسید گفتم : اگر می­ خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می­ ورزد.

    کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است ارزشش به همان میزان است.

    اما کسی که عشقش خدای متعال است ارزشش به اندازه­ ی خداست.
    علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان صحبت­ های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

    وقتی تشویق آن­ها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی (ع) است. آن حضرت در نهج البلاغه می­ فرمایند : 


    «ارزش هر انسانی به اندازه­ ی چیزی است که دوست می­ دارد».

  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    نرم سخن بگویید!

    برف را ببین!
     اگر تند شلّاقی ببارد، نمی‌نشیند. برف وقتی می‌نشیند که آرام و زیبا ببارد.
     هم مثل برف است؛ اگر به قول «قرآن کریم» نرم و لیّن باشد، بر دل می‌نشیند و دلنشین خواهد شد.
    به همین دلیل خداوند به موسی و هارون فرمود:
    «حال که پیش فرعون می‌روید، با او نرم سخن بگویید.
    فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّنا.»
    یعنی اگر تند و خشن بگویید، او برنمی‌تابد و بر دل سنگ او نخواهد نشست. کلام و سخن حافظ چرا بر دل‌ها می‌نشیند؟ چون نرم است؛ مثل مخمل و حریر.ببین وقتی که می‌خواهد بگوید با هر کسی ننشین چه لطیف و چه نرم می‌گوید:
    نازنینی چو تو پاکیزه‌دل و پاک‌نهاد
    بهتر آن است که با مردم بد ننشینی
  • ۲ پسندیدم
  • ۱ نظر
    • حاجی

    عجب حال و هوایی می‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم...


    دل نوشته ای از شهید مدافع حرم مصطفی صدر زاده:

    شهید مصطفی صدر زاده در یادداشتی به دوستان بسیجی خود می‌نویسد: "چه می‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیافتد."

    فکرش را بکن، راه می‌روی و راوی می‌گوید اینجا قتلگاه شهید رسول خلیلی است،
    یا اینجا را که می‌بینی همان جایی است که مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.

    یا مثلا اینجا همان جایی است که شهید حیدری نماز جماعت می‌خواند،
     شهید بیضایی بالای همین صخره نیروها را رصد میکرد و کمین خورد،
     شهید شهریاری را که می‌شناسید همین‌جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی می‌کرد،
     یا شهید مرادی آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود، 
    یا شهید حامد جوانی اینجا عباس‌وار پرکشید.
    خدا بیامرزد شهید اسکندری را همین‌جا سرش بالای نیزه رفت 
    و شهید جهاد مغنیه در این دشت با یارانش پر کشید.

    عجب حال و هوایی می‌شود کاروان راهیان نور مدافعین حرم، عجب حال و هوایی...


    پ.ن:
    ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی..


  • ۰ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی

    وکور شود هر آنکه نتواند دید...

    جمعه ای که هوا بس ناجوانمردانه دونفره بود (وبارانی)

    حاج محمود وبساط آتش وچای وغیره ...Ghelyon.gif

    وکور شود آنکه نتواند دید

    :)

  • ۱ پسندیدم
  • ۲ نظر
    • حاجی

    "به بهانه امنیت ،فضا را امنیتی نکنید"

    یکی از اساتید دانشگاه فرمودند که:
    "به بهانه امنیت ،فضا را امنیتی نکنید چرا که بیشتر از اینکه بار مثبت بدهد بار منفی دارد"
    بارها اشخاصی را دیده ام که واقعا از روی دلسوزی واصلاحات اصولی وانقلابی (نه اون اصلاحات مفسدی که برخی بر آن اند) ونه به قصد تضعیف وتخریب صبحت هایی منتقدانه نسبت اوضاع داشته اند اما طولی نکشیده است که با برچسب هایی نظیر ضد ولایت فقیه ،ضدنظام به تکفیر وتخریب وی دست زده اند ودر نهایت وی را عازم گونی نموده اند !
    بارها مقام معظم رهبری از این مسئله ابراز انزجار نموده اند اما برخی ...
    کو گوش شنوا؟؟؟؟؟
    امام خامنه ای در بیاناتشون می فرمایند که:
    "من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمت‌زنی و جنجال‌آفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعه‌ی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بی‌شماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحب‌نظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیل‌کرده‌های ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد"
  • ۱ پسندیدم
  • ۰ نظر
    • حاجی