سه شنبه هفته ای که گذشت  بعد از هشت ساعت کلاس، دوان دوان به سمت ایستگاه اتوبوس آمدیم که اگر خدای عزوجل بخواهد وقسمت باشد گورمان را از دانشگاه بکنیم وشرمان را کم کنیم فرسخ ها راه را طی کردیم و خلاصه از دانشگاه خارج شده وبه ایستگاه رسیدیم هنوز جایمان بر روی صندلی های ایستگاه گرم نشده بود که ناگاه یکی برگشت گفت:چطور شما سخنرانی تشریف نبرده اید؟

بعد از جست وجو های فراوان دریافتیم که استاد قرائتی در یکی از تالارهای دانشگاه ،جلسه هفتگی درسهایی از قرآن را دارند ،دل یک دله کردیم وگفتیم" لا ضرر ولاضرار "برگشتیم دوباره فرسخ ها تا تالار را باچشمانی خسته ،پاهایی ناله کنان وبدتر از آن شکمی که غار وغورش گوش فلک را کر کرده بود چرا که زبان بسته از هشت صبح تا چهاربعد از ظهر چیزی نبلعیده بود.

خلاصه رفتیم به تالار مذکور...

اندکی از سخنرانی های استاد گذشته بودومحوریت سخنرانی علم و دانشجووزندگی  بود ،به قول خودشان که فرمودند: سخنرانی امروز ما سخنرانی "خارشی "بودچگونه وقتی جایی از بدنت  خارش می گیرد می خارانید وحال می آید وبعد از خارشتان هیچ اثری از حال آمدنتان  وحس خارش آن  نیست سخنرانی امروز هم اینگونه است همه در طول سخنرانی به به وچه چه می کنند وخوششان می آید ومی گویند باید کاری کنیم اما وقتی از این در بیرون می رویند هر دو فراموش می کنند

 

بخشی از سخنان استاد که اکثرا نقل به مضمون است:

1)جوانان دانشجو باید قدر فرصت های خود را بدانند و از وقت خود به درستی استفاده کنند2)داشتن لیسانس و مدرک بدون داشتن مهارت و هنر برای مدیریت کافی نیست و برخی از افراد تحصیل نکرده از افراد تحصیلکرده موفق تر هستند و در رتبه های بالاتری نسبت به افراد تحصیلکرده قراردارند.

3)جوانان نباید به دنبال کارهایی که در عقل و در قرآن وجود ندارد بروند. 4)دانشجویان در طول چهار سال تحصیلی لیسانس با در نظر گرفتن تعطیلات فقط یکسال، تحصیل می کنند و بقیه اوقات تعطیل می باشند که باید روی این ایام مدیریت داشته باشند.5)باید توجه داشته باشیم که عمرمان را در چه مواردی صرف می‌کنیم؛ به عنوان مثال امروزه تماشای برنامه‌های ورزشی و دیدن فیلم وقت زیادی از جوانان را می‌گیرد در حالی که استفاده بهینه آن است که خود به انجام ورزش بپردازیم.6)علمی که برای پول و نمره باشد هیچ ارزشی ندارد و سعی کنید پول حلال بدست آورید.7)ایشان  از دانشجویان خواست در کنار تحصیل هنر را فرا گرفته و منتظر استخدام در کارهای دولتی باشند. 8)جوانان به خصوص بانوان برای امر ازدواج سنگ‌اندازی نکنند و بهانه علم و دانش و طی مدارج لیسانس و فوق‌لیسانس را عنوان نکنند، زیرا در آیات قرآن کریم بر ازدواج به عنوان گزینه‌ای برای آرامش توصیه شده است.  9)باید جوانان در بازویشان هنر و در مغزشان اطلاعات مفید باشد.

10)ایشان در باب تنبلی این داستان را نقل کردند که حقیر نقل به مضمون آن را بیان می کنم تا شاید با شنیدنش رستگار شویم:

یه وقت دیدم که بنده خدایی در اتاقش بلند بلند فریاد می زند :

تو بودی که مانع پیشرفت من شدی

تو بودی که نگداشتی من وزیر بشم،وکیل بشم،قاضی بشم،رئیس بشم،دکتر بشم...

تو بودی که نگذاشتی من ...

رفتم داخل اتاقش ،گفتم :باتلفن صحبت می کردید؟

گفت:نه!

گفتم پس با خودتان صحبت می کردید؟

گفت :نه!

گفتم :باکی این همه داد وفریاد راه انداخته بودی؟

گفت:راستش حاجی آقا من یک عضو گشاد دارم که از اول تا بحال مانع پیشرفت وسعادت من شده است ومن از ابتدا تا بحال با آن درگیری دارم.

ودر این هنگام بود که تالار دانشگاه با خنده حضار از هم پکید.