در حکمت 395 نهج البلاغه حضرت امیر می فرمایند:
مَنْ أَوْمَأَ إِلَى مُتَفَاوِتٍ خَذَلَتْهُ الْحِیَلُ
کسی که به کارهای پراکنده بپردازد، از یافتن راه حل صحیحبرای آنها ناتوان می ماند.
یک ضرب المثل فارسی ، که به پیروی از کلام امام علیه السلام در زبان ما پیدا شده است می گوید:همه کاره ها، هیچکاره اند!ولی متاءسفانه ، این عیب در بعضی از افراد وجود داردکه خود راهمه کاره می دانند. یعنی ، در آن واحد، به چند کار مختلفمی پردازد، و انتظار هم دارند که در تمام آن کارها، موفق و سر بلند باشد.در حالیکه ، چنین افرادی ، نه تنها در کار خود موفق نمی شوند، بلکه به دههامشکل و ناراحتی برخورد می کنند که از چاره جویی و یافتن راه حل آنهاعاجز می مانند، علاوه باعث می شوند که چرخ امور جامعه نیز بخوابد و به افراداجتماعی هم لطمه بخورد. زیرا در جامعه بشری ، کارهای مردم ، به یکدیگرمربوط و پیوسته است ، طوری که اگر در یک گوشه از جامعه ، کاری معطل بماندو به خوبی انجام نشود، کارهای دیگران هم ، بر اثر آن ، معطل خواهد ماند.از قدیم گفته اند:شکارچی طمع کاری که در آن واحد دنبال دو خرگوش بدود،هیچکدام را نمی تواند شکار کند. انسانی هم که بخواهند در آن واحد، دنبال چندکار برود، هیچکدام از آن کارها را، یاد نمی گیرد و در هیچ رشته یی ، نمی توانمهارت لازم را بدست آورد. بدون شک ، اگر کسی بگوید:من هم پزشکی می دانم
هم معماری می کنم ، هم نان می پزم ، هم قالیباف هستم ، هم در نجاریو در و پنجره سازی مهارت دارم و هم رادیو و تلویزیون تعمیر می کنم مطمئن باشیدکه هیچکدام از این کارها را بلد نیست . و اگر هم ، از هر یک از این کارها، اطلاعی
داشته باشد، اطلاع او آن قدر کم و ناچیز است که هیچگاه موفق نخواهد شدیکی از این کارها را به درستی انجام دهد.
پس ، انسان عاقل کسی است که : بجای آن که فکر و وقت خود را تلف کندو از هر کاری ، مقدار کمی یاد بگیرد، نیروی خود را صرف یادگیری و انجام یک کارکند تا هم در زندگی شخصی موفق شود، و هم وجودش برای جامعه فایده
بیشتری داشته باشند.
- بکار گونه گون هر کس که پرداختبهر ساعت بمیدانى فرس تاخت
- براى خویشتن نگزیده راهىبدین ره گاه و در آن راه گاهى
- ز رنگارنگ گیتى خورده بازىبرویش بسته باب چاره سازى
- به بند اختلال فکر گیر استبچاه کار گوناگون اسیر است
- گر انسان بهر خود یک ره گزیندخوش و آسوده و خرّم نشیند