امام على علیه السلام ـ در وصیت به فرزند خودامام حسن علیه السلام ـ فرمود :
تو چه توقّعى دارى از این مردمى که اگر عالم باشى به تو ایراد مى گیرند و اگر جاهل باشى راهنمایى ات نمى کنند ، اگر در طلب علم برآیى، مى گویند : خود را به زحمت و زیاده روى وا داشته است و اگر از طلب علم دست بکشى، مى گویند : ناتوان و کودن است . اگر در عبادت پروردگارت تأکید و استوارى به خرج دهى، مى گویند : خود نما و ریاکار است و اگر سکوت اختیار کنى، مى گویند : از سخن گفتن عاجز است و اگر سخن بگویى، مى گویند : پر گوست . اگر انفاق کنى، مى گویند : اسرافکار است و اگر صرفه جویى کنى، مى گویند : خسیس است . اگر به آنچه آنها دارند نیازمند شوى، از تو مى بُرند و به بد گویى ات مى پردازند و اگر به آنان اعتنایى نکنى، تکفیرت مى کنند؟! این است خصوصیت مردم زمانه تو .
امام صادق علیه السلام ـ آنگاه که علقمه نزد ایشان از زبان مردم گله و شکایت کرد ـ فرمود :
همانا خشنودى مردم را نمى توان به دست آورد و جلو زبانهایشان را نمى توان گرفت ؛ چگونه در امان مانید از چیزى (زبان مردم) که پیامبران و فرستادگان و حجّتهاى خدا علیهم السلام از آن در امان نماندند.؟
مگر به پیامبر ما محمّد صلى الله علیه و آله نسبت شاعرى و دیوانگى ندادند . . . و بیش از اینها درباره اوصیا نگفتند . . . زبانهایى که درباره خداوند متعال سخنانى مى گویند که شایسته ذات او نیست، چگونه از اظهار سخنانى که شما ناخوش مى دارید خوددارى مى کنند؟
میزان الحکمه،جلد چهارم